سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تریبون آزاد

پیرامون دستورنویسی و قواعد دستوری

 آنچه در بیان دستور زبان اهمیت دارد تبیین قواعد است نه بیان استعمالات.
توضیح اینکه معمولا در کتاب های دستوری به جای پرداختن به قواعد اخصاصی صیغه ها به بیان نوع استعمال کلمات پرداخته می شود. برای نمونه قاعده ی جمع کلمات مختوم به هاء ، اضافه کردن « الف و نون » است ولی در بسیاری از کلمات مثل خامه و جامه و نامه و خانه و لانه و آشیانه و دانه و شانه و چانه و ... این قاعده راه ندارد و بنابراین باید به بیان قاعده ی اختصاصی آن پرداخت؛ با این حال در دستورهای رایج، این کلمات به عنوان استثناء مطرح می شود و در نتیجه به جای بیان قاعده ی جمع آن ها، جمع خود آن کلمه ها در اختیار قرار داده می شود در صورتی که این کار، وظیفه فرهنگ لغات است نه شخص لغوی یا دستورنویس.
علت این امر یا ضعف دستورنویس است یا نا آگاهی او و این طور نیست که قاعده ای این همه استثنا داشته باشد و اصولا از آنجا که ادبیات فارسی مثل همه انواع ادبی دیگر، یک علم اعتباری و قراردادی است نه یک علم حقیقی، در نتیجه باید در مواردی که تحت قاعده قرار نمی گیرند، اگر تعداد نمونه ها از چند شماره فراتر باشد، باید یک قاعده برای آن ها درست یا قرارداد کرد. در ادامه ی پست های این وبلاگ به تفصیل این بحث با ذکر نمونه و شاهدهای لازم می پردازیم و در اینجا فقط به چندنکته لازم اشاره می کنیم.
1. معنای قراردادی و اعتباری بودن یک علم، بی قاعدگی و برخوردار نبودن از ضابطه نیست، بلکه اساسا باید برای قراردادکردن یا ساخت یک قاعده قانون و ضابطه ای وجود داشته باشد که این نوع قانون ها در زبان شناسی،فلسفه ی ادبیات و برخی از مبانی آن در نشانه شناسی و فلسفه ی علم، مورد بحث قرار می گیرد. یکی از منابع این بحث علمی، کتاب اصول النحو ( ألاقتراح ) نوشته ملاجلال الدین سیوطی ( نحوی معروف ) است که در آنجا به مبادی ادبیات عرب پرداخته است و بحث های مشابهی را می توان از این کتاب برای تبیین ضوابط و قوانین ادبیات فارسی به کار برد.
2. آنچه در مورد قواعد ادبی اهمیت دارد، تبیین قواعد و ذکر نمونه های آن به زبان روز است ( اگرچه این مثال ها از متون کهن نقل شده باشند ) نه صرف ارائه و فهرست کردن قواعد.
3. باید توجه داشت که تبیین قواعد به معنای بیان ادله یا مبانی و مبادی آن ها یا طرح نظریات نیست، چنانکه بسیاری از معلمان باسابقه در بسیاری از زمینه های علمی و از جمله ادبیات فارسی دچار این خلط مبحث می شوند و به جای تبیین خوب یک مطلب در کوتاه ترین زمان ممکن، به طرح نظریات و بیان ادله و مبانی می پردازند و خلأ این خطا را با شیرین بیان خود و بمباران اطلاعاتی دانش آموزان یا دانشجویان پر می کنند.
?. عدم تبیین قواعد ادبی و به عهده معلم گذاشتن آن، پیامدهای نامبارکی دارد که از جمله می توان به چند مورد اشاره کرد:
?- ?. معلمان کم تجربه و ناکارکشته در تبیین قواعد ناتوانند و در نتیجه صورت درست قاعده توسط آنها تبیین نمی شود.
?- ?. معلمان کارکشته و پرمحتوا هریک قاعده را به شیوه ی مخصوص خود بیان می کنند و به این ترتیب، وحدت رویه از دست می رود.
?- ?. در نتیجه، هم در سطح مدارس و هم در سطح ملی، استانداردی برای نوشتن قواعد وجود نخواهد داشت و چنانکه دیده می شود کتاب های درسی، مشتمل بر مشتی قواعد خام است که هم دامنه تاویل آن ها گسترده است و هم قابل استناد نیستند.
?- ?. دامنه این نابسامانی به ویرایش و نگارش هم کشیده می شود و این مشکل در آنجا هم رخنه کرده و می کند.
چنانکه گفته شد این، تنها اشاره ای به نکاتی درباره ی دستورنویسی است که نیازمند تبیین و تفصیل و ذکر اسناد و ادله و نمونه ها و شواهد لازم است. ( نوشته ی: عبدالرضا مهاجر )