سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تریبون آزاد

گوش زد

بعضی ها چون هیچ هدف و برنامه‌ی مشخصی در زندگی ندارند، فقط همین طوری یک چیزی می‌گویند یا یک چیزی می‌نویسند، شاید از روی عادت یا برای اینکه خالی از عریضه نباشد، یعنی در عمل برنامه ندارند، ممکن است خیلی هم برنامه بنویسند و روی کاغذ ساعت‌های منظمی برای خود در نظر گرفته باشند، ولی عملا به برنامه‌ای که ریخته‌اند اهمیت نمی‌دهند؛ این مساله البته بی‌علت نیست و حتما دلیلی دارد. من دلیلش را پیدا کرده‌ام. یک دلیل ذهنی- روانی دارد و یک دلیل روان- تنی که مربوط به قضیه‌ی عادت در آدمیزاد است.

دلیل ذهنی- روانی‌اش این است که فکر می‌کنند وقت فراوان است و همیشه وقت برای هر کاری هست و بالاخره یک وقتی آدم به کارهاش رسیدگی می‌کند و به آن‌ها سر و سامان می‌دهد، در صورتی که این‌طور نیست و در واقع اگر بخواهیم با خودمان روراست باشیم و خیلی خوش بینی به خرج بدهیم، باید بگوییم که اصلا این‌طور نیست. راستش این طور نیست که آدم همیشه فرصت هر کاری را داشته باشد. ممکن است زمان تا اندازه‌ای در اختیار آدم قرار بگیرد، ولی تا آدم آن را غنیمت نشمارد، به فرصت تبدیل نمی شود؛ این است که می‌گویم: انسان ممکن است زمان در اختیار داشته باشد، ولی فرصتی ندارد. این خود آدم است که باید از هر زمان- هرچند کوتاه و ناچیزباشد- برای خود فرصتی دست و پا و از آن استفاده کند.

اما دلیل مرتبط با عادتش این است که وقتی آدم به کارهای اساسی و مهم خودش اهمیت نداد یا اصلا کار اساسی و مهمی برای خود برنامه‌ریزی نکرد، آن وقت است که مجبور می‌شود خودش را با کارهای دم دستی و خرده ریزه سرگرم کند؛ یعنی عادت می‌کند به کارهای غیراساسی و ناکارآمد و بی‌فایده که شاید در مورد آن‌ها بازهم چیز بنویسم.

 رجوع کنید به وبلاگ: مهر 84 ؛ نکته های زندگی 1، تاریخ : 5شنبه 4/7/87